تفاوت بین مغز زنان و مردان
تاریخ خبر: 2020-12-22 08:21:29
۱. روابط انسانی
زنان تمایل دارند به نحو کارآمدتری با دیگران ارتباط برقرار کنند و توجه خویش را به یافتن راهحل مفید گروهی، حل و فصل مسایل و کاربرد نشانههای غیرکلامی همچون لحن، هیجان و همدردی معطوف نمایند. در حالی که مردها بیشتر تمایل دارند که وظیفهشناس، کمحرف و منزویتر باشند. مردان از حیث درک هیجاناتی که آشکارا به زبان نمیآیند، با اشکال مواجه میشوند و حال آنکه زنان معمولا هیجانات و نشانههای عاطفی را احساس میکنند. این تفاوتها مشخص میسازند که چرا زنان گاهی از لحاظ ارتباط دچار مشکلاند و چرا دوستیهای مردانه و زنانه با هم متفاوتاند.
۲. مغز سمت چپ در سنجش با هر دو نیمکره مغز
مردها گرایش دارند در نیمکره چپ مغز پردازش کنند در صورتی که زنها میتوانند از هر دو نیمکره به خوبی استفاده کنند. این تفاوت مشخص میسازد که چرا مردان معمولا از لحاظ فعالیتهای ناشی از نیمکره چپ قوی هستند و از چشمانداز وظیفهشناسی به مشکلگشایی راه مییابند، اما زنان معمولا گره مشکلات را خلاقانهتر حل میکنند و هنگام ارتباط، از احساسات، آگاهترند.
۳. تواناییهای ریاضی
یک تفاوت بین مغز زنان و مردان در تواناییهای ریاضی است. ناحیهای از مغز موسوم به بخش آهیانهای تحتانی (آیپیال) معمولا در مردان بهویژه در سمت چپ، به طرز بارزی بزرگتر از زنان است. تصور میشود این بخش از مغز بر قدرت ذهنی ریاضی نظارت میکند و شاید روشن میسازد که چرا مردها اغلب بهتر از زنان از عهده حل مسایل ریاضی برمیآیند. جالب است بدانید این همان ناحیه مغز اینشتین است که معلوم شد به طرز غیرعادی بزرگ است.
در ضمن بخش آهیانهای تحتانی (آی. پی. ال) اطلاعات حسی را آمایش میکند و طرف راست بزرگتر مغز زنان، به آنها کمک میکند که متوجه مسایلی مانند گریه شبانه کودکشان شوند.
۴. واکنش نسبت به فشار روانی (استرس)
مردان در مقابل شرایط تنشزا، از خود واکنش “ستیز یا گریز” نشان میدهند. در حالی که به نظر میآید زنان در رویارویی با چنین اوضاعی، استراتژی “تمایل و دوستی کردن” را در پیش میگیرند. روانشناسی به نام “شلی اییتیلر” بعد از اینکه متوجه شد زنها موقع مواجه شدن با فشار روحی از خود و فرزندانشان مراقبت کرده و پیوندهای استوار گروهی به وجود میآورند، عبارت “تمایل و دوستی کردن” را وضع کرد. چرایی این واکنشهای ناهمانند، ریشه در هورمونها دارد.
هنگامی که همه دچار فشار روانی میشوند، هورمون “اکسیتوسین” آزاد میگردد. با این وصف، “استروژن” معمولا “اکسیتوسین” را افزایش داده و به آرامش منجر میشود. در صورتی که “تستوسترونی” که مردها موقع بروز فشار روحی تولید میکنند، اثرات “اکسیتوسین” را میکاهد.
۵. زبان
دو بخش از مغز که عهدهدار زبان بوده، در زنان بزرگتر از مردان است به یک دلیل که زنها، بهخصوص در موضوعات وابسته به زبان برتر از مردان هستند. علاوه بر این، مردان معمولا فقط زبان را در نیمکره اصلی آماده میکنند، حال آنکه زنان در هر دو نیمکره به این امر میپردازند. این تفاوت در صورت بروز سکته مغزی، کمی مصونیت به وجود میآورد. امکان دارد زنان بتوانند از ضایعهای که سکته مغزی به نواحی زبانی وارد میکند، کاملا بهبود یابند، ولی شاید مردها از این امتیاز محروم بمانند.
۶. توانایی ارتباطی
زنها، دارای دستگاه حاشیهای (کناری) عمیق و بزرگتری نسبت به مردها هستند که سبب میشود بیشتر با احساساتشان تماس داشته و قادر باشند آنها را بهتر بر زبان آورند و رشته پیوند با دیگران را محکمتر سازند. به خاطر همین توانایی ارتباطی است که آنها بیش از مردها میتوانند از بچهها مراقبت کنند.
۷. اندازه مغز
یک تفاوت بین مغز زنان و مردان در اندازه است. قاعدتا مغز مردان ۱۱-۱۲ درصد بزرگتر از مغز زنان است. این گوناگونی وزن مطلقا ارتباطی به هوش ندارد، بلکه تنها بیانگر تفاوت جسمی بین زنان و مردان است.
مردها به سلولهای عصبی بیشتری نیاز دارند تا توده عضلانی بزرگتر و اندازه بدنی حجیمتر را مهار کنند و از همین روست که معمولا دارای مغز بزرگتری هستند.
۸. درد
دیدگاههای زنان و مردان در مورد درد با هم فرق میکند. پژوهشهای به عمل آمده حکایت از آن دارد که هنگام درد نیاز زنها به مورفین بیش از مردهاست. از طرفی زنان بیشتر از مردان درد را بر زبان میآورند. آن قسمت از مغز که در طی درد فعال میشود، بادامک نامیده میشود و پژوهندگان دریافتهاند که بادامک راست در مردان و بادامک چپ در زنان فعال است. بادامک راست با آن بخشهایی از مغز که اعمال خارجی را مهار میکند، مرتبطتر است در حالی که بادامک راست با کنشهای داخلی ارتباط فزونتری دارد. شاید بر اثر همین تفاوت است که زنها درد را شدیدتر از مردها احساس میکنند.
۹. توانایی فضایی
یک تفاوت بین مغز زنان و مردان در تواناییهای فضایی است. معمولا قدرتهای فضایی مردها چشمگیرتر است و آنها قادرند شکل یا پویاییاش را از نظر ذهنی مجسم کنند. متخصصان کشف کردهاند که مغز زنان دارای ناحیه آهیانهای ضخیمتری است که مانع از چرخش ذهنی اشیا در جهت توان فضایی میشود.
۱۰. آسیبپذیری در برابر نابسامانیها
از آنجایی که زنان و مردان دو نیمکره مغز را به شکل متفاوتی به کار میبرند، بعضی اختلالات وجود دارند که مردان و زنان به شیوههای گوناگونی در معرض آنها قرار میگیرند. مردها بیشتر دچار مشکلات زبانیاند. اگر زنان چنین وضعی را داشته باشند به احتمال زیاد به جبران آن میپردازند و از سویی دیگر بیشتر مستعد اختلالات خلقی نظیر افسردگی و اضطراباند. همچنین ابتلای مردها به اختلال کمتوجهی و بیشفعالی بیش از جنس مخالف است.
مردها به سلولهای عصبی بیشتری نیاز دارند تا توده عضلانی بزرگتر و اندازه بدنی حجیمتر را مهار کنند و از همین روست که معمولا دارای مغز بزرگتری هستند
هر چند بین زنان و مردان تفاوتهای ظاهری به چشم میخورد، ولی در عین حال کارشناسان دریافتهاند که تفاوتهایی در ساختار مغزی و شیوه واکنش این دو جنس در برابر رخدادها وجود دارد.
در مغز زنان چه میگذرد؟ / چرا خانمها بیش از مردان حرف میزنند؟
مغز مردان با مغز زنان، تفاوت ساختاری زیاد ندارند، ولی ترشح برخی هورمونها در مغز باعث میشود هم توانمندیهای زنان با مردان متفاوت باشد و هم رفتارهای آنان با مردها فرق کند.
آغاز ماجرا و جدا شدن راه مرد و زن
وقتی جنین انسان در شکم مادر شکل میگیرد، مغز جنین دختر و جنین پسر تفاوتی با هم ندارند. اگر جنین پسر باشد در پایان دو ماهگی جنینی، هورمون تستوسترون وارد مغز او میشود و اتفاق مهمی میافتد: تستوسترون، برخی سلولها را از بین میبرد و برخی دیگر را تقویت میکند.
سلولهای که از بین میروند، سلولهای مربوط به توانمندیهای ارتباطی و تکلم هستند (البته خوشبختانه همه شان از بین نمیروند) و سلولهایی که تقویت میشوند، سلولهای مرتبط با خشونت و میل جنسی اند.
این ترشح تستوسترونی در جنین دختر رخ نمیدهد.
دقیقاً از همین جا، راه زن و مردها از هم جدا میشود. دختران و زنان که از این هجوم تستوسترونی در امان مانده اند، در تمام عمرشان از قدرت ارتباطی و تکلمی بیشتری برخوردارند و مردان کم حرفتر از زنان میشوند و قدرت ارتباطی آنان را ندارند.
در عوض، قدرت جسمانی آنها و نیز توانایی جنسی شان بیشتر میشود.
با دقت در این موضوع میتوانیم متوجه شویم که اصل در مغز انسان، زنانه بودن آن است که با هجوم تستوسترون ها، مردانه میشود.
با توجه به این موضوع، برخی ویژگیهای مغز زنان و آثار کاربردی آن را مرور میکنیم:
۱ – مراکز ارتباطی و کلامی
مراکز ارتباطی در مغز زنان فعالتر از مردان است. در این مراکز، زنان ۱۱ درصد بیش از مردان “نورون” دارند. همچنین مراکز کلامی زنان در مغزشان از مراکز کلامی مردان بزرگتر است.
نتیجه این است که:
دختران زودتر از پسران زبان باز میکنند و دایره لغات شان وسیعتر از پسر بچه هاست.
تعداد واژههایی که زنان در روز به کار میبرند ۲ الی ۳ برابر تعداد واژگان یک مرد در شرایط مشابه است.
سرعت حرف زدن زنان از سرعت حرف زدن مردان بیشتر است؛ بنابراین اگر یک زن بیش از یک مرد سخن میگوید، معنی اش این نیست که پرحرف است، همان طور که کم سخن گفتن یک مرد در قیاس با همسرش، به معنای کم حرفی مرد نیست. هر دو دارند رفتار طبیعی خود را بر اساس مدارهای مغزی شان بروز میدهند.
این موضوع نه فقط درباره انسانها که در خصوص حیوانات نیز صادق است. آزمایشی که بر روی میمونها انجام شده نشان میدهد که میمونهای ماده در طول روز، ۱۷ آوا برای ارتباط با دیگران به کار میبرند، ولی میمونهای نر، حداکثر ۶ لحن. جالب اینجاست که ممکن است روزهای متمادی بگذرد و میمون نر، اصلا حرف نزند، ولی میمون ماده، حرف میزند.
این که میگویند دختر بچهها “شیرین سخن” و پسر بچه ها، “شیطون بلا” هستند نیز مربوط به همان ماجرایی است که در دو ماهگی حضورشان در شکم مادر رخ داده است و دخترها را در سخن گفتن و ارتباط گرفتن و پسرها در جنب و جوش و تحرک بدنی کمک کرده است.
جالب اینجاست که برخی روانشناسان، مانند خانم “لوان بری زندین”، مؤلف کتاب معروف “مغز زنانه”، معتقدند که حرف زدن برای دختران و زنان و به ویژه در سنین پایین، صرفاً تلاش برای رساندن یک مفهوم نیست بلکه نوعی “لذت” است که بر اثر ترشح هورمون “دوپامین” به آنها دست میدهد. این هورمون مدارهای پاداش را در مغز بر میانگیزاند و به فرد حال خوشایند میدهد.
همچنین در اواسط چرخه قاعدگی، زنان توانایی و تمایل بیشتری به صمیمیت و گفتگو دارند.
بنابراین، خانمها و آقایانی که این راز زیست شناسی را میدانند، به یکدیگر، جملاتی مانند “تو چقدر حرّاف و ورّاجی! “، “تو با من کم حرف میزنی، دوستم نداری؟! ” نمیگویند.
همچنین آقایانی که این را میدانند، سعی میکنند با حرف زدن بیشتر با همسرانشان، حال او را خوش کنند. به همین دلیل است که به مردان توصیه میشود که هر روز، حداقل نیم ساعت با همسرانشان حرف بزنند. این حرف زدن اگر در حال قدم زدن باشد، آثار بهتری دارد، چون ترشح هورمون دوپامین در حال پیاده روی که نوعی ورزش است، بیشتر و بهتر صورت میگیرد و حال زن، بهتر میشود و زندگی زناشویی قوام بیشتری مییابد.
فراموش نکنید رابطه کلامی همان قدر برای زن مهم است که رابطه جنسی برای مرد.
۲ – چهره خوانی و ارتباط چشمی
یکی از ویژگیهای مغز زنان، توانمندی آنها در چهره خوانی است. دختر بچهها وقتی با پدر و مادرشان حرف میزنند، به چهرههای آنان دقت میکنند و سعی میکنند از صورت هایشان، معانی مختلفی مانند تأیید یا بی تفاوتی را بخوانند، اما پسر بچهها چنین نیستند و کمتر در چهره بزرگ ترها دنبال خوانش معانی اند.
چشم، مهمترین عضو چهره است که حالات زیادی مانند خشم و امید و ناراحتی و شادی و … را نمایندگی میکند. بنابر این، زنی که مغزش به شدت چهره خوان است، نیازمند تماس چشمی است. اما مردها این گونه نیستند.
بنابراین، این صحنه تعجب برانگیز نیست: زن دارد با شوهرش درباره موضوعی سخن میگوید و مرد در حالی که روزنامه میخواند یا به در و دیوار و وسایل خانه نگاه میکند به او گوش میدهد.
زنها بدانند که این رفتار مرد، بی اعتنایی یا بی احترامی به او نیست چرا که اساساً مردها در ارتباطات، چندان چهره محور نیستند.
ولی مردها هم این را بدانند که زنان هنگام صحبت کردن، نیازمند تماس چشمی و چهرهای هستند؛ بنابراین بهتر است موقعی که با همسرشان حرف میزنند، این نیاز روان شناختی او را تأمین و به او نگاه کنند و با حرکات صورت و پیشانی و سر و چشم، همراهی اش نمایند (اما اگر مردی این کار را نکرد، زنها دچار سوء تعبیر نشوند).
این اولین گام در یک گفت و گوی موفق بین همسران و اساساً هر مرد و زنی است.
۳ – فرق مهم زنان و مردان در استقلال و حمایت
از آنجا که ارتباط برای زنان بسیار مهمتر از مردان است، زنان تلاش بیشتری برای حفظ ارتباط میکنند، ارتباط برای آنها به معنای برخورداری از حمایت است. در مقابل، چون سطح تستوسترون در مردها بالاست و این هورمون، مشوق کم حرفی و انزواست، مردها به استقلال بیشتر میاندیشند. به بیان دیگر، برای مردان “حفظ استقلال” از دیگران حیاتی است و برای زنان، “حفظ رابطه”.
به همین دلیل است که در شکستهای عشقی، زنان بیش از مردان لطمه میخورند.
نکته کاربردی این مفهوم علمی این است که زنان باید برای ارضای حس استقلال مردان شان، به تنهایی آنها احترام بگذارند و نقش نگهبانی که مدام مردش را تعقیب میکند را کنار بگذارند و به آنها اجازه دهند بعضی اوقات تنها باشند.
تنها بودن مرد و مثلاً گاهی اوقات رفتن او به یک اتاق و ساعتها در آنجا ماندن، الزاماً به معنای بی تفاوتی او به همسرش نیست بلکه او دارد از تنهایی اش لذت میبرد، درست مانند زنی که از حرف زدن لذت میبرد.
در مقابل، مردها نیز باید بدانند که تنها گذاشتن بیش از اندازه زن، باعث میشود هورمونهای دوپامین (هورمون پاداش و لذت) و اکسی توسین (هورمون وابستگی) در زنان متوقف و به جای آنها هورمونهایی مانند کورتیزول (هورمون استرس) ترشح شوند. قطعاً هیچ مردی دوست ندارد همسری مضطرب و افسرده داشته باشد، ولی خیلیها نمیدانند که خودشان عاملی در افسرده سازی همسرشان هستند.
محدود کردن ارتباطات اجتماعی و خانوادگی زنان نیز آثار مخربی را بر روح و روان آنها میگذارد و بر عکس، گسترش روابط اجتماعی زنان، آنان را شادابتر و موفقتر میکند (آثار هورمونهای لذت، وابستگی و استرس).
Joan silk از دانشمندان دانشگاه UCLA در این باره میگوید که تحقیقاتش بر روی بوزینهها نشان میدهد بوزینههای مادهای که بیشترین ارتباطات اجتماعی را داشته اند، کمترین نوزادهای مرده را داشته اند و برعکس.
او در تحقیق دیگری میگوید: مطالعاتی را در رابطه با “بابون” (نوعی میمون دم کوتاه که در آفریقا زندگی میکند) در پارک ملی آمبوسلی کنیا و بوتسوانا انجام دادم. نتایج مطالعات بلند مدت نشان داد بابونهای ماده که بیشتر خلق و خوی اجتماعی دارند از قدرت بقای بیشتری برخوردار بوده و به هر میزان که بیشتر دارای این خصوصیات باشند در تعامل با طبیعت و چرخه زندگی موفقتر عمل میکنند.
منبع : سایک نیوز